|
جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : zed
سیگار نمی کشم نه اینکه نکشیده ام آخرین بار که روبه رویم چشم هایش را بست آخرین نخ را کشیدم بعد ترک کردم او را خاطراتش را .................................حالا که رفته ای مرد شده ام بسته بسته می کشم سیگار تا تو را دود کنم در خیال خسته ام ....................................هی کافه چی ! بگو سیگار برایم بیاورند آهای مردهای هرزه بیایید روی میز من شاید غیرتی شد و برگشت … ....................................زندگی مثل سیگار می ماند اگر خاموش شود می شود روشنش کرد اما مزه ی اولش را که نمی دهد هیچ مزه ی زهر مار می دهد … ...................................
نفس هایم بی تو بوی خاکستر سیگار پیرمردی را می دهد که به جوانی ازدست رفته اش می اندیشد ................................صفحه قبل 1 صفحه بعد |